رایانرایان، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

رایان عشق مامان وبابا

و منی گمشده از خویشم و با خویش نهان می گویم

رایان شیرینی زندگی من

1399/9/18 12:37
نویسنده : مامان جونی
80 بازدید
اشتراک گذاری

آخه رایان جونم چرا اینقدر شما شیرینی 😘این همه به دل میشینی

امروز که بعد از مدتها اومدم سایت شما خیلی تاسف خوردم چرا که بدلیل اتفاقاتی که افتادنتونستم بیام وخاطرات شیرین کودکیت رو بنویسم

من هرچی از مهربونی ها محبت ها عشق ها وشیرین زبونی های شما بگم کم گفتم

وقتی از سرکار میام خونه درو برام باز میکنی و باهمون لحن زیبای کودکی میگی بفماااااااااییید سلام مامان جون همون موقع است که تموم خستگی هام

در میره

دیشب به اتفاق عزیزجون رفتیم خونه ی پدر جون و شما چراغ رو روشن میکردی پدر جون دعواتون کرد وشما یهو گفتی سلام همه زدن زیر خنده

مدافع سرسخت مامان فرنوشی وهرکس کاری کنه حسابی مورد ضرب وشتم قرار میگیره چند وقت پیش توبالکن داشتیم با مادر جون صحبت

میکردیم مادر جون گفت دستم خیلی خشک شده ودرد میکنه یهو دستش رو گرفتی وبوس کردی

الان هم همش میگی بریم خونه ی امیر علی پسر دایی چون هفته پیش رفتیم خونشون وشما خیلی بهتون خوش گذشت چون تا تونستی بیسکوییت

خوردی وبا اسباب بازی های امیرعلی بازی کردی

یه روز بابا ازت پرسید رایان جون من وبیشتر دوست داری یا مامان فرنوش شما گفتی مادر جون وایشون گل از گلشون شکفت

عاشق صحبت کردنتم عاشق محبت کردنتم وعاشق دل پاکتم الهی که برامون بمونی وهمیشه سلامت باشی

امیدوارم بتونم زود به زود بیام و مطلب از شما بزارم تا بماند به یادگار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)