رایانرایان، تا این لحظه: 5 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

رایان عشق مامان وبابا

و منی گمشده از خویشم و با خویش نهان می گویم

خداحافظ عزیز جون

این مطلب بعد از مدتها داره ثبت میشه ودردش همیشه تازه هست رایان مهربونم اینو بدون عزیز جون خیلی شما رو دوست داشت زمانی که زنده بودن وقتی میرفتیم خونشون از ذوق همش بهت میگفت قشنگه ....... وهمیشه به من میگفت هر وقت رایان میاد تو خونه انگار نور اومده خونمون ✨ اینروزها بی دلیل احساس سردر گمی دارم و امروز درست هشتمین ماهی هست که دیگه وجود نازنین عزیز رو نداریم چند وقت پیش ازت پرسیدم عزیزجون بهت چی میگفت بهم گفتی قشنگه بهت گفتم واقعا عزیز جون رو یادت هست "گفتی مگه میشه یادم بره دیشب تمام خاله ها و دایی ها خونه داداش کیومرث بودن یهو دلم خالی شد با تمام وجود بغض وجودم رو گرفت جای خالیش قلبم رو فشار داد اما سعی کردم قوی باشم ...
26 مرداد 1402

رایان شیرینی زندگی من

آخه رایان جونم چرا اینقدر شما شیرینی 😘این همه به دل میشینی امروز که بعد از مدتها اومدم سایت شما خیلی تاسف خوردم چرا که بدلیل اتفاقاتی که افتادنتونستم بیام وخاطرات شیرین کودکیت رو بنویسم من هرچی از مهربونی ها محبت ها عشق ها وشیرین زبونی های شما بگم کم گفتم وقتی از سرکار میام خونه درو برام باز میکنی و باهمون لحن زیبای کودکی میگی بفماااااااااییید سلام مامان جون همون موقع است که تموم خستگی هام در میره دیشب به اتفاق عزیزجون رفتیم خونه ی پدر جون و شما چراغ رو روشن میکردی پدر جون دعواتون کرد وشما یهو گفتی سلام همه زدن زیر خنده مدافع سرسخت مامان فرنوشی وهرکس کاری کنه حسابی مورد ضرب وشتم قرار میگیره چند وقت پیش توبالکن داشتیم با ماد...
18 آذر 1399

سلام رایان جونم

سلام به عزیز دل مامان امروز 27ام شهریور هست ومن یک هفته هست که اومدم سرکاربرام دوری ازت خیلی سخته اما میدونم تو وبرادرت بهترین اتفاق زندگی من هستید واینروزها هم بالاخره میگذره مادر جون زحمت کشیده ومیاد خونمون وازت نگهداری میکنه خدا بهش سلامتی بده امیدوارم شما دوتا پسرگل  وقتی بزرگ شدید زحماتی که براتون کشیدروبتونید جبران کنید تا 16ماهگی پیشت بودم و خیلی خیلی پسر خوبی بودی و احساس خوبی داشتم به بودنت وازت آرامش میگرفتم وقتی دوماهه بودی وقتی از خواب بیدار میشدی ومیخواستی من متوجه بشم صدا میکنی مااااااااااا یازده ماهگی راه افتادی وروز تولد من مسافت خیلی طولانی راه رفتی وهمه برات دست زدن ...
12 دی 1398
1