خداحافظ عزیز جون
این مطلب بعد از مدتها داره ثبت میشه ودردش همیشه تازه هست رایان مهربونم اینو بدون عزیز جون خیلی شما رو دوست داشت زمانی
که زنده بودن وقتی میرفتیم خونشون از ذوق همش بهت میگفت قشنگه .......
وهمیشه به من میگفت هر وقت رایان میاد تو خونه انگار نور اومده خونمون ✨
اینروزها بی دلیل احساس سردر گمی دارم و امروز درست هشتمین ماهی هست که دیگه وجود نازنین عزیز رو نداریم
چند وقت پیش ازت پرسیدم عزیزجون بهت چی میگفت بهم گفتی قشنگه
بهت گفتم واقعا عزیز جون رو یادت هست "گفتی مگه میشه یادم بره
دیشب تمام خاله ها و دایی ها خونه داداش کیومرث بودن یهو دلم خالی شد با تمام وجود بغض وجودم رو گرفت جای خالیش قلبم
رو فشار داد اما سعی کردم قوی باشم چرا که دقیقا پارسال همین موقع مامان حالش بد شد و بردیمش بیمارستان وتا چها ماه تو کما
بودو دقیقا 26اذر ماه مارو تنها گذاشت
نمیدونم بعد از این دیگه میتونم واقعی بخندم یانه دیگه هر پیرزنی رو میبینم که داره با عشق به نوه اش نگاه میکنه یاد تو می افتم
خیلی دوستت دارم مامان مهربونم